••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکمت نهج البلاغه

 وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَكَالِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ لَيْلَةٍ- وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِي النُّجُومِ- فَقَالَ لِي يَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ- فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ قَالَ يَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا- الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ- أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً- وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً- وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً- ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ- يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ- فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً- أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كَوْبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ- وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ- وَ الْكَوْبَةَ الطُّنْبُورُ

 و درود خدا بر او، فرمود: (از نوف بکّالی نقل شده، که در يکی از شب‌ها، امام علی عليه السّلام را ديدم برای عبادت از بستر برخاست، نگاهی به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابی يا بيدار گفتم: بيدارم. فرمود: ای نوف خوشا به حال آنان که از دنيای حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند که زمين را تخت، خاک را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس روئين خود قرار دادند، و با روش عيسای مسيح با دنيا بر خورد کردند. 
2- ارزش سحرخيزی 
ای نوف همانا داوود پيامبر (که درود خدا بر او باد) در چنين ساعتی از شب بر می‌خاست، و می‌گفت: «اين ساعتی است که دعای هر بنده‌ای به اجابت می‌رسد، جز با باج گيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهای انتظامی حکومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل».
 
(اخلاقی، تربيتی)
 
 
 

وَ قَالَ ع إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا- وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا- وَ نَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَا تَنْتَهِكُوهَا- وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ لَمْ يَدَعْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا

 

 و درود خدا بر او، فرمود: همانا خدا واجباتی را بر شما لازم شمرده، آنها را تباه نکنيد، و حدودی برای شما معيّن فرموده، امّا از آنها تجاوز نکنيد، و از چيزهايی نهی فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد، و نسبت به چيزهايی سکوت فرمود نه از روی فراموشی، پس خود را در باره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد.
(عبادی)

 

 

 

 


داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا در قرآن

*و داود و سليمان را زماني که درباره آن کشتزار که شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داوري مي کردند، و ما گواه داوري آنان بوديم.

* پس آن را به سليمان فهمانديم، و هر يک را حکمت و دانش عطا کرديم، و کوه ها و پرندگان را رام و مسخّر کرديم که همواره با داود تسبيح مي گفتند، و ما انجام دهنده بوديم.
*و براي سليمان، تندباد را رام و مسخّر کرديم که به فرمانش به سوي آن سرزميني که در آن برکت نهاديم، حرکت مي کرد و ما همواره به همه چيز داناييم.
*و از شيطان ها کساني را رام و مسخّر او کرديم که برايش غوّاصي و کارهايي غير از آن انجام مي دادند، و ما نگهبان آنان بوديم.
*و يقيناً ما به داود و سليمان، دانش داديم، و آن دو گفتند: همه ستايش ها ويژه خداست، همان که ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود برتري عطا کرده است،
*و سليمان وارث داود شد و گفت: اي مردم! زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چيزي به ما عطا کرده اند، يقيناً اين امتياز و برتري آشکاري است.
*و براي سليمان، سپاهيانش از پريان و آدميان و پرندگان گردآوري شدند، تا گروه هاي ديگر به آنان ملحق شوند؛
*تا به وادي مورچگان درآمدند. مورچه اي گفت: اي مورچگان! به خانه هايتان درآييد تا سليمان و سپاهيانش ناآگاهانه شما را پايمال نکنند.
*پس سليمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتي را که به من و پدر و مادرم عطا کرده اي به جاي آورم، و اينکه کار شايسته اي که آن را بپسندي انجام دهم، و مرا به رحمتت در ميان بندگان شايسته ات درآور.
*و جوياي پرندگان شد پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمي بينم يا از غايبان است؟
*قطعاً او را عذابي سخت خواهم کرد يا او را سر مي برم، يا بايد دليلي روشن برايم بياورد.
*پس زماني نه چندان دور درنگ کرد پس گفت: من به چيزي آگاهي يافته ام که تو به آن آگاهي نيافته اي، و از سبا خبري مهم و يقيني برايت آورده ام.
*به راستي من زني را يافتم که بر آنان حکومت مي کند، و از هر چيزي به او داده اند و تختي بزرگ دارد،
*او و قومش را يافتم که به جاي خدا براي خورشيد سجده مي کنند و شيطان، اعمال را براي آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه بازداشته است به اين سبب هدايت نمي يابند،
*تا براي خدا سجده نکنند، همان که نهان در آسمان ها و زمين را بيرون مي آورد و آنچه را پنهان مي داريد و آنچه را آشکار مي کنيد، مي داند.
*خداي يکتا که معبودي جز او نيست، پروردگار عرش بزرگ است.
*گفت: به زودي تأمل و بررسي مي کنم که آيا راست گفته اي يا از دروغگوياني،
*اين نامه مرا ببر و به سوي آنان بيفکن، سپس به دور از ديدگان آنان خود را کناري بگير و بنگر چه پاسخي مي دهند؟
*گفت: اي سران و اشراف! همانا نامه اي نيکو و با ارزشي به سوي من افکنده اند،
*يقيناً اين نامه از سوي سليمان است و سرآغازش به نام خداي رحمان و رحيم است،
*توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد.
*گفت: اي سران و اشراف! در کارم به من نظر دهيد تا شما نزد من حضور داشتيد، من فيصله دهنده کاري نبوده ام.
*گفتند: ما داراي قدرت و مالک وسايل رزمي سختي هستيم، پس بنگر چه فرمان مي دهي؟
*گفت: همانا پادشاهان هنگامي که وارد شهري مي شوند، آن را تباه مي کنند و عزيزان اهلش را به ذلت و خواري مي نشانند و همواره چنين مي کنند!
*من به سوي آنان هديه اي مي فرستم، پس با تأمل مي نگرم که فرستادگان با چه پاسخي بر مي گردند؟
*هنگامي که نزد سليمان آمد، گفت: آيا مرا با مالي ياري مي دهيد؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده ، اين شماييد که با هديه خود شادماني مي کنيد،
*به سوي آنان بازگرد که ما حتماً با سپاهياني به سوي آنان خواهيم آمد که قدرت رويارويي با آن را ندارند، و آنان را در حالي که حقير و بي ارزش شده اند، با خواري و ذلت از آنجا بيرون مي کنيم.
*گفت: اي سران و اشراف! کدام يک از شما تخت او را پيش از آنکه همگي به حالت تسليم نزد من آيند، برايم مي آورد؟
*يکي از جنّيان کاردان و تيزهوش گفت: من آن را پيش از آنکه از مسند خود برخيزي نزد تو مي آورم، و من بر اين توانا و امينم،
*کسي که دانشي از کتاب نزد او بود گفت: من آن را پيش از آنکه پلک ديده ات به هم بخورد، نزد تو مي آورم.پس هنگامي که سليمان تخت را نزد خود پابرجا ديد، گفت: اين از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بيازمايد که آيا سپاس گزارم يا بنده اي ناسپاسم؟ و هر کس که سپاس گزاري کند، به سود خود سپاس گزاري مي کند و هر کس ناسپاسي ورزد، زيرا پروردگارم بي نياز و کريم است.
*گفت: تختش را برايش ناشناس کنيد تا ببينيم آيا راه مي يابد، يا از کساني است که راه نمي يابند؟
*پس زماني که آمد، گفتند: آيا تخت تو نيز اين گونه است؟ گفت: گويا اين همان است!! و ما را پيش از اين آگاه کردند و تسليم شديم؛
*چيزي را که به جاي خدا مي پرستيد او را بازداشته بود؛ زيرا او از گروه کافران بود
*به او گفتند: به حياط قصر درآي. هنگامي که آن را ديد، پنداشت آبي فراوان است، پس دامن جامه از دو ساق پايش بالا زد ، سليمان گفت: اين محوطه اي است صاف و هموار از شيشه . گفت: پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اينک همراه سليمان، تسليم خدا، پروردگار جهانيان شدم.
*و باد را براي سليمان ، که رفتن صبح گاهش يک ماه و رفتن شام گاهش يک ماه بود؛ و چشمه مس را براي او روان ساختيم، و گروهي از جن به اذن پروردگارش نزد او کار مي کردند، و هر کدام از آنان از فرمان ما سرپيچي مي کرد از عذاب سوزان به او مي چشانديم.
*براي او هرچه مي خواست، مي ساختند از معبدها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگي مانند حوض ها، و ديگ هايي ثابت. اي خاندان داود! به خاطر سپاس گزاري عمل کنيد؛ و از بندگانم اندکي سپاس گزارند.
*پس هنگامي که مرگ را بر او مقرّر کرديم، جنيان را از مرگش جز موريانه اي که عصايش را مي خورد، آگاه نکرد؛ زماني که به روي زمين در افتاد، جنّيان فهميدند که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خوارکننده درنگ نمي کردند.
*يقيناً براي قوم سبا در جاي اقامتشان نشانه اي وجود داشت، دو باغ از طرف راست و چپ. از رزق و روزي پروردگارتان بخوريد، و براي او سپاس گزاري کنيد، سرزميني خوش و دلپذير ، و پروردگاري بسيار آمرزنده
*ولي روي گرداندند، در نتيجه سيل «عرم» را بر ضد آنان جاري کرديم ، و ما آن دو باغ پر حاصلشتان را به دو باغستاني تبديل کرديم که داراي ميوه هايي تلخ و درخت شوره گز و چيزي اندک از درخت سدر بودند!!
*اين را در برابر کفرشان به آنان کيفر داديم. آيا جز کفران کننده را کيفر مي دهيم؟
*و ميان مردم سبا و شهرهايي که در آن ها برکت نهاديم، آبادي هاي به هم پيوسته و نمايان قرار داديم، و سير و سفر را در آنان متناسب و به اندازه مقرّر داشتيم، شب ها و روزها با امنيت در آنها مسافرت کنيد.
*پس گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاي ما، دوري و فاصله انداز. ، و بر خودشان ستم کردند، پس ما آنان را داستان هايي قرار داديم و جمعشان را به شدت متلاشي و تار و مار کرديم، همانا در اين براي هر صبرکننده سپاس گزاري عبرت هاست
*و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيکو بنده اي بود به راستي او بسيار رجوع کننده بود.
*هنگامي را که در پايان روز اسب هاي چابک و تيزرو بر او عرضه کردند.
*گفت من اين اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم تا از ديدگانش پنهان شدند.
*آنها را به من بازگردانيد. پس به دست کشيدن به ساق ها و گردن هاي آنها پرداخت؛
*و به راستي سليمان را آزموديم، و بر تختش جسدي افکنديم ، آن گاه به درگاه خدا رجوع کرد
*گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و حکومتي به من ببخش که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد؛ يقيناً تو بسيار بخشنده اي.
*پس باد را براي او مسخّر و رام کرديم که به فرمان او هر جا که مي خواست نرم و آرام روان مي شد.
*و هر بنّا و غواصي از شياطين را
*و ديگر شياطين را که با غل و زنجير به هم بسته بودند
*اين عطاي بي حساب ماست، بي حساب ببخش و دريغ کن.
*بي ترديد او نزد ما تقرب و منزلتي بلند و سرانجامي نيکو دارد.
+ نوشته شده در شنبه 17 شهريور 1397برچسب:قرآن,ملکه سبا,حضرت سلیمان,هدهد,تخت جواهر,حضرت داوود,کوه,پرنده,تندباد,شیطان,وادی مورچگان,خورشید,سجده,پرستش, ساعت 11:32 توسط آزاده یاسینی


زندگینامه پیامبران

سليمان و برادر رياست طلب پس از چهل سال سلطنت و نبوت، داوود عليه السلام فرزند خود سليمان را آماده ساخت تا پس از وي حکومت مردم را در دست گيرد. سليمان در آن زمان نوجواني بود که هنوز سرد و گرم دنيا را نچشيده بود، ولي قدرت و درايت سلطنت و رهبري مردم را به خوبي دارا بود، از طرفي آبيشالوم(آبسالوم) برادر بزرگتر سليمان که از مادر ديگري بود، با ولايتعهدي سليمان موافق نبود و در صدد ايجاد اختلاف و شورش در بين مردم بر آمد.آبيشالوم ساليان متمادي نسبت به بني اسرائيل لطف و مهرباني داشت، بين آنان قضاوت مي کرد، امورشان را اصلاح و آنان را اطراف خويش جمع مي کرد و همواره در فکر آينده اي بود که براي خود تصور کرده بود.کار آبيشالوم در دستگاه داوود بالا گرفت، به حدي که وي بر در منزل داوود مي ايستاد تا حوايج حاجتمندان را برآورد. او شخصاً در اين کار دخالت مي کرد، تا بر تمام بني اسرائيل منت و نفوذي داشته باشد و از حمايت آنها برخوردار باشد.آنگاه که آبيشالوم موقعيت را مناسب ديد و از حمايت بني اسرائيل مطمئن شد، از پدر خود داوود اجازه خواست که به “جدون” برود تا به نذري که در اين مکان نموده، وفا کند. سپس کارآگاهان خود را در ميان اسباط بني اسرائيل فرستاد و به آنان ابلاغ کرد که هر گاه صداي شيپور اجتماع را شنيديد به سوي من بشتابيد و سلطنت را براي من اعلام نماييد، که اين کار براي شما بهتر و سودمندتر خواهد بود.

 

آشوب داخلي بيت المقدس قوم بر خواسته و شورش بالا گرفت، آشوب گسترده اي بر اورشليم حاکم شد و بيم آن مي رفت که تر و خشک را نابود سازد. داوود از جريان آگاه شد و بر او گران آمد که فرزندش عليه وي قيام کند، اما خويشتنداري کرد و به اطرافيان خود گفت: بياييد از شهر خارج شويم تا از غضب آبيشالوم در امان باشيم. داود و اطرافيان او با عبور از نهر اردن به بالاي کوه زيتون پناه بردند.عده اي به ناسزا گويي و فحاشي به داوود پرداختند و با حرفهاي نامربوط او را ناراحت ساختند. اطرافيان داوود عليه السلام خواستند آنان را کيفر دهند ولي داود با ناراحتي و افسوس گفت: اگر فرزندم مرا مي جويد، ديگران به مخالفت من سزاوارترند. داود به درگاه خدا شتافت و دست به تضرع برداشت و از خدا خواست وي را از اين ناراحتي نجات دهد و اين بلايي که او را احاطه کرده است از او بر طرف گرداند. آنگاه که داوودعليه السلام اورشليم را رها کرد و از آن خارج شد، آبيشالوم وارد شهر شد و زمام امور را به دست گرفت.داوود ناچار فرماندهان خود را فرستاد و به آنان سفارش کرد که اين آشوب را با عقل و تدبير کنترل نمايند و حتي الامکان در سلامت فرزندش آبيشالوم سعي نمايند، ولي سرنوشت فرزند داوود غير از خواسته پدر مهربان بود. فرماندهان لشکرداوود بر آبيشالوم مسلط شدند و راهي غير از قتل او نيافتند، لذا او را کشتند و آشوب فرو نشست و مردم نفس راحتي کشيدند.

 

حکومت سليمان عليه السلام پس از داوود عليه السلام سلطنت و حکومت به فرزندش سليمان منتقل شد و به لطف خداوند سليمان بر سلطنتي استوار و مملکتي پهناور و مقامي ارجمند دست يافت.خداوند دانش و اسرار بسياري از علوم و فنون از جمله درک زبان پرندگان و حشرات را در اختيار سليمان قرار داد. خداوند نيروي باد را در اختيار او گذاشت تا سليمان در امور زراعت و حمل و نقل دريايي و ديگر امور زندگي از آن استفاده کند. خداوند زبان حيوانات را به سليمان آموخت و او قادر به درک صداي حيوانات شد و از اين قدرت، براي کسب اطلاعات صحيح و سريع استفاده مي کرد.خداوند براي سليمان عليه السلام چشمه مس را جاري ساخت و صنعتگران جن را در اختيار او نهاد تا در عمران و اصلاح امور از آنها استفاده کند. ايشان از مس، ديگهاي بسيار بزرگ و قدح هايي مانند حوض مي ساختند و براي استفاده سپاهيان نصب مي کردند. عده اي از آنها که به فنون ساختمان آشنا بودند، در مدت کوتاهي بناهاي عظيم و کاخهاي با شکوه و برجها و پلهاي بزرگي ساختند و ساختمانهاي مهمي مانند “حاصور و مجد و جازر و بيت حورون و بعله و تدمر” را به پايان رساندند و مخازن و سربازخانه هاي مورد نياز را بنا نمودند. در يکي از قصرهاي سليمان که از چوب و سنگهاي گرانقيمت ساخته و به جواهرات و تصاوير الوان آراسته شده بود، تختي جواهر نشان وجود داشت که بر فراز آن مجسمه دو کرکس و در طرفين آن دو شير قرار داده شده بود که هنگام نشستن سليمان بر تخت، شيرها دستان خود را مي گشودند و پس از نشستن، کرکسها بالهاي خود را بر سر سليمان باز مي کردند.داوودعليه السلام در سالهاي آخر عمر خود قصد بناي بيت رب يا معبد عظيم بيت المقدس را کرده بود که قبل از اقدام، عمرش پايان پذيرفت ولي چهار سال پس از آن، فرزندش سليمان، کار بناي آن را شروع و در سال يازدهم آن را به اتمام رساند و بر آن نام هيکل سليمان نهاد. اين کاخ  سالها با رونق و شکوه باقي ماند ولي پس از آن به دست پادشاهان مصر و ديگران دستخوش غارت و سرانجام به دست پادشاه بابل ويران گشت.
+ نوشته شده در پنج شنبه 24 خرداد 1397برچسب:مطالب مذهبی,زندگینامه پیامبرا,بیت المقدس,حضرت داوود,حضرت سلیمان,سلطنت,حکومت, ساعت 11:57 توسط آزاده یاسینی


زندگینامه پیامبران

حکمت سليمان نبي داوود عليه السلام بر اريکه سلطنت بني اسرائيل تکيه زده و در اختلافات و درگيري آنها قضاوت و داوري مي کرد، امور سياست و اقتصاد قوم را به درايت و کفايت اداره مي کرد و هر روز بني اسرائيل نزد داود مي آمدند و سرگذشت زندگي و مشکلات خويش را بيان مي داشتند و نزاعهاي خود را تشريح و استدلال مي کردند و داوود هم در تمام موارد با عدل و داد حکم مي نمود.در اين دوران سليمان که يکي از فرزندان داوود بود تنها يازده سال از عمرش مي گذشت. داوود پيرمردي ضعيف و نحيف بود که هر آن امکان وداع او با زندگي مي رفت و همواره فکر آينده مملکت و کشور او را نگران مي ساخت و در اين فکر بود که چه کسي پس از وي مي تواند زمام امور و اداره کشور را به دست بگيرد.داوود گرچه فرزندان بسياري داشت ولي سليمان که کودکي خردسال بود، از جهت علم و حکمت برآنان برتري داشت آثار عقل و درايت از سيماي او هويدا و هوش و درايت او بر همه آشکار بود و امور مردم را با تيزبيني و عاقبت انديشي اداره مي کرد.عادت داوود عليه السلام بر اين بود که در مجلس قضاوت خويش، فرزند خود سليمان را حاضر مي ساخت، تا به قدرت قضاوت و استدلال خود بيفزايد، لذا سليمان هميشه در مجلس قضاوت پدر خويش حاضر بود، تا در پرتو افکار پدر، چراغي براي آينده خود بيفروزد و در آينده به هنگام برخورد با مشکلات و مسائل اداره مملکت از پرتو آن بهره گيرد.در يکي از مجالس که داوود پيغمبر بر کرسي قضاوت خود نشسته بود و سليمان نيز در کنار وي حضور داشت، دو نفر، براي طرح نزاع نزد داوود عليه السلام آمدند، يکي از آن دو گفت: من زميني داشتم که زمان برداشت محصول آن فرا رسيده و موقع چيدن آن نزديک شده بود، تماشاي آن موجب مسرت هر بيننده و تصور حاصلش موجب اميد و دلگرمي صاحبش بود،در همين موقع گوسفندان طرف نزاع من وارد اين کشتزار شده اند و کسي آنها را بيرون نرانده است و چوپاني از

گوسفندان محافظت ننموده است، بلکه گوسفندان شبانه در اين کشتزار چريده اند و محصول مرا از بين برده و نابود کرده اند به حدي که اثري از آن باقي نمانده است.مدعي شکايت خود را اقامه کرد و صاحب گوسفندان از خود دفاعي نداشت و محکوميت او محرز بود. لذا پرونده به مرحله صدور حکم رسيد و حکم صادره بايد در مورد او اجرا مي شد.داوودعليه السلام گفت: گوسفندها از آن صاحب کشتزار است که بايد در تقاص محصول از دست رفته خود بگيرد. اين غرامت به خاطر مسامحه کاري صاحب گوسفندها است که آنها را شبانه و بدون چوپان، در ميان کشتزارها رها کرده است.در اين هنگام سليمان که کودکي بيش نبود، اما از علم و حکمت خدادادي برخوردار شده بود و بر دقايق اين مرافعه آگاه بود مُهر سکوت ازلب برداشت و برهان خود را بر آنها عرضه داشت و گفت: حکمي متعادل تر و به عدل نزديک تر وجود دارد.اطرافيان داوود عليه السلام از جرات اين کودک متعجب و سرا پا گوش شدند تا ببينند سليمان چه مي گويد.سليمان گفت: بايد گوسفندها را به صاحب کشتزار بدهند تا از شير و پشم و نتايج آنها بهره برداري کند و زمين را به صاحب گوسفندان بدهند تا به آبادي آن بپردازد، تا چون به صورت اول بازگشت، سپس زمين را بدهند و گوسفندها را باز گيرند و بدين طريق ضرر و غرامتي به هيچيک نخواهد رسيد و اين حکمت به عدالت نزديک تر و از جهت قضاوت صحيح تر و بهتر است.اين قضاوت، مطلعي شد بر نبوغ و استعداد سليمان تا در آينده به شايستگي، سلطنت و نبوت داوود عليه السلام را ادامه دهد.

+ نوشته شده در شنبه 5 خرداد 1397برچسب:زندگینامه پیامبر,حضرت داوود,حضرت سلیمان, ساعت 12:6 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

حضرت داوود علیه السلام

اسرائيليات

به افسانه هاي قديمي که از يهوديان و مسيحيان و مانند آنها سرچشمه گرفته و احاديث و تفاسير اسلامي را تحت تاثير خود قرار داده اند در اصطلاح علماء اسرائيليات گفته مي شود .

 

علت پيدايش اسرائيليات

1-پس از بعثت نبي اکرم و ظهور و گسترش اسلام ، با صدماتي که به يهوديان وارد شد همه توان و نيرو خود را براي ويران کردن پايه هاي اسلام و تحريف تعاليم ديني بکار گرفتند ، يهوديان زخم خورده معارف ديني را با اباطيل و افسانه هاي خرافي آلوده کردند و متاسفانه بسياري از اسرائيليات و داستان هاي باطل وارد کتب تفسيري و روايي مسلمانان شد . 2-بعد از وفات پيامبر رحمت (صلي الله عليه وآله) با خلافت خلفاي راشدين عملا مقام ولايت و مرجعيت ديني و علمي اهل بيت(عليه السلام) غصب شد و مردم براي پاسخ سئوالات قرآني و تفسيري بجاي رجوع به منبع وحي و امامان معصوم به يهوديان تازه مسلمان رو آوردند و آنان نيز با داستان سرايي هاي باطل خود اسرائيليات را وارد مباحث تفسير قرآن مي کردند .

 

معرفي حضرت داووداز عهد عتيق

بر اساس گزارش عهد عتيق حضرت داوود پس از فتح اورشليم آن را مرکز حکومت خود قرار داد به دنبال فتوحات زياد و پيروزي هاي درخشان پادشاهي مقتدري را تشکيل و مرزهاي يهود را گسترش داد . براساس روايت عهد عتيق حضرت داوود (عليه السلام) پيامبر نبود و فقط يک پادشاه برگزيده الهي بود و گناهان و کارهاي ناشايستي از وي سر مي زد . وي پيروي کاملي از يهوه (خدا) نکرد. دروغ گفتن ، غارتگري ، رقص و پايکوبي و خود را به ديوانگي زدن از اين قبيل کارهاست و همچنين زنان و کنيزان زيادي را به نکاح خود در آورد .

 

داستان حضرت داوود از دید اسرائيليات

روزي حضرت داوود(عليه السلام) در محراب عبادت با ديدن پرنده‌اي زيبا و طلايي رنگ، براي گرفتن آن تلاش كرد. پرنده پر كشيد و بالاي ديوار رفت. حضرت داوود(عليه السلام) كه در پي آن به بالاي ديوار رفته بود، با ديدن زني زيبا در خانه مجاور، شيفته او شد. هنگامي كه آن زن را به دستور داوود(عليه السلام) نزد وي آوردند، درباره شوهرش پرسيد. وي نام همسرش را اُوريا و از حضور وي در جبهه جنگ خبر داد. حضرت داوود(عليه السلام) با نوشتن نامه به فرمانده سپاه، زمينه اعزام شوهر او به خطرناك‌ترين منطقه درگيري و كشته شدن او را فراهم ساخته و سپس آن زن را به نكاح خود درآورد. بعد از ازدواج داوود با همسر اوريا خداوند دو فرشته را به شكل انسان نزد حضرت داوود(عليه السلام) فرستاد. آنها از او خواستند تا درباره اختلاف آنان قضاوت كند. هنگامي كه داوود(عليه السلام) فردي را كه به رغم داشتن نود و نه ميش مي‌خواست تنها ميش برادر خود را نيز تصاحب كند، ظالم و ستمگرخواند؛ آنها تصاحب آن زن را به رغم داشتن زنان متعدد بر داوود(عليه السلام) خرده گرفتند. در اين هنگام، حضرت داوود(عليه السلام) متوجه اشتباه و ابتلاي خود شد و به سجده افتاد و پس از چهل روز گريه كردن آمرزيده شد. فرمان خداوند به داوود(عليه السلام) براي رفتن بر سر قبر اوريا، براي حلاليت‌طلبي از وي و توبه كردن، وعده خداوند به آن حضرت مبني بر آمرزش وي و جلب رضايت اوريا، با دادن بهشت به او، گريه كردن داوود(عليه السلام) به مدت سي سال، پس از توبه در بيابان‌ها و همراهي و هم‌نوايي انواع حيوانات با وي و عبادت و زهدگرايي شديد وي، پس از اين حادثه از اين نمونه است.

 

داوود(عليه السلام) از منظر قرآن

قرآن کريم با ديدگاهي کاملا متفاوت از کتاب مقدس درباره شخصيت حضرت داوود ضمن تصريح بر پيامبر و پادشاه بودن آن حضرت از قضاوت وي در ميان مردم خبر مي دهد و در سوره ص با بيان ده کمال حضرت داوود را ستايش مي کند. 1-الگوي صبر براي پيامبر 2- بندگي خدا 3- قدرت داشتن 4-بازگشت به خدا و انابه هاي پي در پي 5-تسخير کوه ها و هم نوايي آنها با او 6- عرضه ي پرندگان بر او 7-هم نوايي آنها در انابه او 8- حاکميت و حکومت 9-حکمت الهي 10-داوري حق و فيصله دادن به اختلافات اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ(17-18-19-20/ص) بر آنچه مى‏گويند صبر كن و داوود بنده ما را كه داراى امكانات [متعدد] بود به ياد آور .آرى او بسيار بازگشت‏كننده [به سوى خدا] بود. إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ما كوه ها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مى‏كردند. وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت‏كننده [و خدا را ستايشگر] بودند وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصله‏دهنده عطا كرديم . داوود(عليه السلام) گمان مي‌كرد خداوند كسي را داناتر از او نيافريده است. براي همين، خداوند دو فرشته را به عنوان دو طرف دعوا نزد او فرستاد و حضرت داوود(عليه السلام) بدون اينكه از مدعي، بيّنه‌اي بخواهد و يا نظر طرف مقابل را دراين‌باره جويا شود، چنان درخواستي را ظالمانه خواند. بنابراين لغزش داوود(عليه السلام) مربوط به اين داوري و قضاوت بود

 

داستان ازدواج حضرت داوود با زن اوريا

امام رضا(عليه السلام) فرمود، اصل ازدواج حضرت داوود(عليه السلام) با زن اوريا درست بوده؛ ولي بعدها به عللي دچار تحريف، شده است. امام رضا(عليه السلام) در پاسخ ابن جهم كه درباره اصل داستان همسر اوريا پرسيد، فرمود: در زمان داوود(عليه السلام) اگر مردي مي‌مرد يا كشته مي‌شد، زن وي بايد براي هميشه بدون شوهر مي‌ماند؛ اما خداوند خواست كه اين سنت غلط برچيده شود و داوود(عليه السلام) نخستين كسي بود كه موظف شد بر خلاف آن عمل كند. بر اين اساس هنگامي كه اوريا به صورت طبيعي در جنگ كشته شد، حضرت داوود(عليه السلام) به فرمان الهي موظف شد با زن او ازدواج كند. از آنجا كه پذيرش چنين كاري براي مردم دشوار بود، زمينه براي اين حرف و حديث‌ها فراهم شد.

 

لغزش در قضاوت

از امام رضا(عليه السلام) گزارش شده است. حضرت در پاسخ ابن جهم درباره چيستي لغزش داوود(عليه السلام) و ابتلاي ياد شده براي وي در قرآن فرمود: داوود(عليه السلام) گمان مي‌كرد خداوند كسي را داناتر از او نيافريده است. براي همين، خداوند دو فرشته را به عنوان دو طرف دعوا نزد او فرستاد و حضرت داوود(عليه السلام) بدون اينكه از مدعي، بيّنه‌اي بخواهد و يا نظر طرف مقابل را دراين باره جويا شود، چنان درخواستي را ظالمانه خواند. بنابراين لغزش داوود(عليه السلام) مربوط به اين داوري و قضاوت بود. وقتى[به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده پس ميان ما به حق داورى كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش. (22/ص)

+ نوشته شده در شنبه 18 مهر 1394برچسب:مطالب مذهبی,حضرت داوود,داستان ازدواج حضرت داوود,داستان لغزش داوود نبی, ساعت 8:38 توسط آزاده یاسینی